والتّین

سلام من محمد سعید آریافرد متولد 72 اعزامی از شیراز ! قصد دارم شعر هام رو اینجا بنویسم

والتّین

سلام من محمد سعید آریافرد متولد 72 اعزامی از شیراز ! قصد دارم شعر هام رو اینجا بنویسم

بهار خدا

کلاغ ها غار غار کنان با پر مشکی

طوطی زیبا پر آبی و زرشکی


سر تا سر آسمان آبی صافه

کلاغ برای بچه هاش لونه می بافه


باد ملایم از شمال مغرب و شرق

درختا در دریای باد می رقصن و غرق


سبز تر از همیشه باغ قصر دشته(1)

جوجه های کلاغه هم گرسنه گشته


گنجیشکا روی کابل برق آواز می خونن

بعضیا رو جاده باد دارن می رونن


این همه زیبایی که من دارم می بینم

با چشمم از باغ خدا میوه می چینم


نشانه ی یکیه اون بالای بالا

همون خدای عالی و دانا و والا




(1) در شیراز

ژنتیک ( برای رشته تجربی ها درس زیست ! )

همچو پیچیدیگی یک نورون مغز بپیچیده سرم

که چرا غافل از امروز و حال این بدنم


از کجا دستگاه گلژی نشانت کردست

که گیرنده شده روی سلولای تنم


تو ببین یک ژن از کروموزوم سلول تنت

بنشانیده آلل بر چک و پوز و دهنم


پوست هفت لایه ی بیچاره من یک لایه شد

وقتی ویروس تو گشته سرطان خفنم


منشا این همه شعر بی مخاطب از کیست

پاسخ از عمق وجودم برخاست که منم




تیر همنفس

تو بگو بازار اعصاب کجاست

بازار حوصله و تاب جاست


آن شرابی که حافظ می گفت

آن جهان و آن می ناب کجاست


من ندانم ز چه نالان گشتم

نیست هستم ، نیست دریاب کجاست


تیری ز سر هم نفسی کار زدند

که تو پرسی سیبل پرتاب کجاست !!!


دو جهان درد و دو چشم گریان

اگر این رود است مرداب کجاست


نیک گشتم ، سعید نیست که نیست

تو بگو منشا این خواب کجاست


با تشکر از پوریا آزاد جهت راهنمایی