ای ابر کنار رو که خورشید نهان پیدا شه
صد دل به کناری تا صد دل وا شه
ای ابر دروغ و زر و زور و بی حیا رو به کنار
تا جایی برای تابش و تجلی آقا شه
در خانه بر گوشه نَشین بیدار شو بیدار شو
باده همی بر گوشه نِه هشیار شو هشیار شو
در راه خوبان چون شدی تکرار کردن واجب است
در راه بی دینان ولی انکار شو انکار شو
در پاسخ لا مذهبان از هر چه می تانی گذر
لیکن ولی اما و چون زنهار شو زنهار شو
تیر آهن و سیمان گچ از بن بساز و طاق شو
سقف و در و هفده ستون دیوار شو دیوار شو
با یاد او آغاز کن از دل همی آوار کن
در آخرش از هر بدی بیزار شو بیزار شو
من خود ضعیف و جاهلم در ره همی من کاهلم
نالم چرا گویم به خود هشدار شو هشدار شو
کلاغ ها غار غار کنان با پر مشکی
طوطی زیبا پر آبی و زرشکی
سر تا سر آسمان آبی صافه
کلاغ برای بچه هاش لونه می بافه
باد ملایم از شمال مغرب و شرق
درختا در دریای باد می رقصن و غرق
سبز تر از همیشه باغ قصر دشته(1)
جوجه های کلاغه هم گرسنه گشته
گنجیشکا روی کابل برق آواز می خونن
بعضیا رو جاده باد دارن می رونن
این همه زیبایی که من دارم می بینم
با چشمم از باغ خدا میوه می چینم
نشانه ی یکیه اون بالای بالا
همون خدای عالی و دانا و والا
(1) در شیراز
بیایید و جمع گردید که دعوا شده است
مخ یک پیرمرد حلوا شده است
یک کهنسال سفید پاپتی رفته به مرگ
جای آن کودکی توی قنداقش تا شده است
یک سال گذشت و یک جهان فرصت بود
یک تیر درون قلب من جا شده است
مرگ آن پیر سفید ما که حتمی گشته
لا اقل کودک امسال بپا زا شده است
قبل از پرش پیر در آن قبر تهی
یک نصحیتم کرد و دهان با شده است
دانی که چه اتفاق شاخی افتاد ؟
گرهی از گره مرگ سعید وا شده است